اگرچه امروزه تغییرات گسترده ای در فضاهای کسب و کار به وجود آمده است؛ اما ساختار مغز انسان تغییر چندانی نداشته است و چالش از همین جا آغاز می شود. سازمان ها به کارکنانی نیاز دارند که بتوانند پیوسته با تغییرات سازمانی سازگار شوند و با دیگران همکاری کنند؛ نوآوری داشته باشند و بهترین عملکرد ممکن را از خود نشان دهند؛ این در حالی است که به نظر می رسد اگر مغز انسان برای سازمان های قرن بیست و یکم آموزش های لازم را ندیده باشد، برای فعالیت در این سازمان ها مناسب نخواهد بود؛ چراکه بدون دریافت آموزش های مذکور، مغز انسان ممکن است مانند دوره غارنشینی، صرفا به فکر بقای خود باشد. باتوجه به این پیش فرض درباره مغز انسان، راهبران تحول سازمانی، باید از نحوه درک و تفسیر آن در مغز انسان آگاه باشند و بدانند که برای دریافت بهترین بازدهی مغز در مواجهه با شرایط ناپایدار چه کار کنند.