جامعهی آلمانی سه بار پس از انتشار کتاب «زنی در برلین» با شوکی عجیب مواجه شد؛ ابتدا پس از انتشار اولین نسخهی آلمانیاش در 1959 که نویسندهاش با نام «ناشناس» قید شده بود، سپس پس از مرگ «مارتا هیلرز» نویسنده و روزنامهنگار شهیر آلمانی در سال 2001 که مشخص شد نویسندهی این کتاب او بوده و بار سوم پس از اکران فیلمی که «مکس فربربوک» با بازی ستارهی بزرگ سینمای آلمان «نینا هاوس» در سال 2008 از این کتاب اقتباس کرده بود. این کتاب چنان صریح، بیپرده، تلخ و گزنده بود که جامعهی آلمان تا همین امروز آن را برنتابیده است. هرچند حضور همیشگی زنی در برلین در فهرست پرفروشهای آلمان، نشان میدهد رابطهی آلمانیها با کتاب در یک خوف و رجاء مدام است! کتاب خاطرهنگاری زنی در حد فاصل 20 آوریل تا 22 ژوئن 1945 است که در برلین تحت اشغال نیروهای متفقین و به خاصه آمریکاییها و روسها برای بقای خودش و نزدیکانش تلاش میکند. زن داستان بدون هیچ پوشیدگی از هزاران تجاوزی نوشته که هر روز خودش و دیگر زنان اطرافش با آن مواجه شدهاند و این زنان برای زنده ماندن خودشان یا نجات جان اطرافیانشان و یا به دست آوردن اندکی غذا مجبور بودهاند با این موضوع کنار بیایند. تکاندهندگی و شوک عجیب زنی در برلین، نه فقط حاصل روایت بیخلل هزاران تجاوز انجام شده، بلکه مرهون فرم روایتیست که هیلرز در نوشتن خاطرههای روزانهاش انتخاب کردهاست. زنی که چنان با تجاوز خو گرفته که با علم به تنها راه زندهماندن، همچون وضعیتی بیبدیل از زندگی روزمرهاش به آن نگاه میکند! همین نکتهی اساسی، موجب شده زنی در برلین پس از چندین دهه همچنان اثری عجیب و شوکهکننده باشد که خواندنش برای شناخت بهتر سرشت شر انسانی، حتی آنها که به ظاهر برای خیرخواهی آمدهبوند، ضروریست.