پژوهشهای پاتریشیا لینوایل، استاد روانشناسی دانشگاه ییل در سال 1987، نشان میدهد که نگاه فرد به خود هرچه پیچیدهتر باشد، عزتنفس وی در برابر استرس انعطافپذیری بیشتری دارد. برای مثال، کسی که خودش را چیزی بیشتر از یک بازیکن تنیس نمیداند، با باخت در مسابقهی تنیس احساس پوچی میکند. اما در مقابل کسی که با کسب تجربه در طول عمرش، خود را «ترکیبی از خصوصیات متعدد که به روشهای مختلفی ابراز میشوند» میداند، کمتر دچار حس پوچی میشود. هر فرد مانند بذری از ارزشمندی نامحدود است که خصوصیات متعددی در دل خود دارد و فقط باید شکوفا شود. این خصوصیات به روشهای مختلفی ابراز میشوند. برای مثال، برخی استعدادهای خلاقانهی خود را در هنر نشان میدهند. عدهی دیگری در حل مشکل وبقا چنین می کنند و دیگران نیز استعدادهای خلاقانهشان را با کمک به دیگران و ابراز دلسوزی نمایان میکنند. ممکن است استعدادهای خلاقانه در حال حاضر تا حدی نهفته مانده باشند. اما با اینحال، هر یک از ما میزانی از استعدادهای خلاقانه را از دوران جنینی همراه خود داریم. همچنین ما میزان مشخصی از تمام صفات ارزنده را از ابتدا درون خود داریم. یک جانی هم در برخی مواقع «صداقت» دارد. رئیس یک باند تبهکار نیز ممکن است در مواقعی در ارتباطات و مهارتهای سازمانی خود خلاقیت داشته باشد (هرچند اگر این شخص عزتنفس بالایی داشته باشد، این مهارتها را در راستای اهداف سازنده، و نه مخرب، استفاده میکند). هر فردی ممکن است در هر مرحله از تکامل با یک تابلوی پرتره مقایسه شود. در برخی یک و کاملاً تقویت شده است و بهنحو چشمگیری بازتاب دارد. در دیگران، حوزههای دیگری رشد کرده و الگوی خاص و جالبی را شکل داده است. اگر با این دید هنرمندانه به هر پرتره نگاه کنیم، از دیدن این الگوها و احتمالات منحصر به فرد لذت میبریم.