کتاب پیش رو از عشق و حضور کسانی سخن میگوید که وجودشان مایه حیات و آرامش است. هر انسانی روی زمین فرشتهای مختص به خودش را دارد، همان کسی که پا به پای او میآید، حتی در مسیری سخت و دردناک. همان فرشتههای عاشقی که در حوالی ما قدم میزنند. کتاب نشان میدهد که زندگی هنر شناخت و ارزش نهادن به همین انسانهاست.
در این اثر شخصیت اصلی داستان پسری به نام سیاوش است که در یک کارگاه قالی بافی کار میکند و از عشق و علاقهاش به دختری به نام مهتاب سخن میگوید، دختری که بدون او حتی نمیتواند نفس بکشد.