رمان حاضر، ماجرای فراز و نشیب زندگی دختری به نام «مهرآئین» است. «مهرآئین» در یک خانوادۀ سنتی زندگی میکند. او در جوانی عاشق پسری به نام «مهیار» میشود. مدّتی این رابطه ادامه پیدا میکند، تا اینکه بر اثر حوادثی، آن دو از هم جدا میشوند. مهرآئین و مهیار، هر دو وارد زندگی جدیدی میشوند و تجربیات گوناگونی را کسب میکنند. «مهرآئین» با مرد خیانتکاری به نام «شاهرخ» ازدواج میکند و بارها بر اثر خیانت شاهرخ تحقیر میشود. مهرآئین، مهیار را که قصد دارد همسرش «ترنّم» را طلاق داده و با وی ازدواج کند، مجبور به ادامه زندگی میکند و خود، در حالی که با تمام وجود خلاء عشق شوهرش شاهرخ را حس میکند، به خاطر پسرش «کیارش» و «کیانوش» به زندگی ادامه داده و مابقی عمر خود را فدای آنها میکند.