روایت حیدربرگ و سمنبر از داستان های مشهور عامه و از جمله ادبیات مکتب خانه ای ایران است. این داستان برای سال های طولانی و بیشتر در دوره ی قاجار مورد توجه اقشار مختلف مردم به خصوص روستاییان و کشاورزان بوده است. یغمای جندقی به این قصه اشاره کرده و می گوید: زهی نادان که نشناسد ز حیدربیک قرآن را. این اشاره نشان می دهد، داستان در قرن دوازده رواج داشته و همگان آن را می شناخته اند. اگرچه اشارات تاریخی مثل قزلباش بودن حیدر بیک و حضور شاه صفی یا شاه عباس، زمان داستان را به دوره صفویه می برد ولی زبان روایت های مکتوب و قدیم ترین نسخه ی خطی آن به سال1257، نشان می دهد داستان منظوم در دوره ی قاجار سروده شده است؛ ولی قطعا گونه های مختلف روایی آن از نثر و نظم با اندکی تفاوت در ماجراها و گفتگوها امروزه در دسترس است.