ساختمانها فضای زندگی روزمرهٔ ما را اشغال کردهاند: ما در آنها سکونت میکنیم و برای نیل به اهداف عملی خود از آنها بهره میبریم و اکثر ما همواره با فضایی ساختشده و شکلگرفته، چه شهری و چه روستایی، مواجه هستیم. با این حال، رابطهٔ ما با ساختمانها صرفاً کاربردی نیست، بلکه، علاوه بر آن ذهنی نیز هست. ما بهطور دائم در حال فراگیری معانی ساختمانها و نمادینبودن آنها هستیم: کاخها، مجالس و ادارات سیستمهای سیاسی خاصی دارند؛ معابد، کلیساها، کنیسهها و مساجد به ادیان مختلف مربوطاند؛ موزهها، بیمارستانها، زندانها، مدارس و دانشگاهها ساختارهای فرهنگی و اجتماعی را یادآوری میکنند؛ کارخانهها، انبارها، فروشگاهها، بانکها و مجتمعهای خرید به سامانههای اقتصادی خاصی اشاره دارند؛ آپارتمانها، مناطق مسکونی، شهرکها، خانههای بزرگ، کلبهها و خیمهها بازتابی از اشکال مختلف زندگی هستند. جدای از این معانی اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، ما ویژگیهای هنری این ساختمانها را میستاییم، ارزیابی میکنیم و همچنین در تعامل با آنها خودمان را بیشتر میشناسیم. تجربهٔ زیباشناسانه و ذهنی ما ممکن است هر گونه ساختمانی را، از سادهترین انبار گرفته تا پیچیدهترین موزه، شامل شود. ساختمانها چگونه کاربرد ذهنی پیدا میکنند؟ چگونه ممکن است ساختمانی هم بهعنوان یک ساختمان صرف، هم بهعنوان سازهای با معانی اجتماعی و تاریخی، و هم بهمنزلهٔ یک اثر معماری یا هنری با درکی زیباشناسانه در نظر گرفته شود؟ ما چه چیزی را و چگونه میتوانیم از ساختمانها فرا بگیریم؟ چگونه ساختمانها میتوانند معنا داشته باشند؟ چگونه ساختمانها میتوانند به پیشبرد ادراک ما کمک کنند؟