داستان روزی روزگاری در هالیوود روایت گر چند خط داستانی مختلف است که در نقطه ای به یکدیگر پیوند می خورند. بازیگری به نام ریک دالتون دوران طلاییش را پشت سر گذاشته و حالا در پی یافتن شکوه گذشته همواره در تلاش است و رفیق شفیقی به نام کلیف بوث دارد. کلیف که بدلکار و راننده او نیز هست گذشته ای عجیب و راز آلود دارد. قهرمان جنگ بوده و همسرش به طرز مشکوکی کشته شده است.شارون و همسرش رومن پولانسکی از سوی دیگر به همسایگی ریک دالتون درآمده اند… . دالتون در نقش های منفی تک قسمتی بازی می کند و از شدت غصه به نوشیدن روی آورده است. آیا تماس تلفنی از رم نجاتش می دهد؟ یا برعکس، کارش را یکسره می کند؟ کلیف بوث: بدل ریک و بدنام ترین مرد در تمام صحنه های فیلم برداری، چون تنها کسی است که می تواند آدم بکشد و قسر در برود… . چارلز منسون: مرد سابقه داری که یک مشت هیپی لش را دور خود جمع کرده و خیال می کند رهبر معنوی شان است، اما حاضر است همه شان را قربانی کند تا ستارۀ راک اند رول شود.