هوا را میکشد داخل ریه هایش و وقتی بیرونش می دهد حس می کند مولکول های بدنش در هوای اطرافش شناور می شوند. شاید خوابش برده. از حضور شی در کنارش آگاه است؛ مولکول های بدن شی با مولکول های بدن خودش ترکیب می شوند؛ خودش تنها نیست؛ از مولکول های شی هم در او هست و این یعنی از تمام کسانی که لمس شان کرده، کسانی که باهاشان دست داده یا در آغوش شان کشیده چیزی درون خود دارد. این یعنی مولکول های پدر و مادر و برادر و تمام مسافران آن هواپیما در او وجود دارد.