رمانِ دستهای کوچولو کف میزنند یک کمدی سیاه است با بنمایههای گوتیک. رمان دربارهی موزهای است که مدیرش میخواهد از خودکشی آدمها جلوگیری کند. او عاشق زندگی دیگران است و در این موزه همراه چند شخصیتِ دیگر زندگی میکند. اما شر کنار او پرسه میزند و اتفاقاتی در راه هستند که واقعاً نمیتوان آنها را حدس زد. کابوس، جنون، خباثت و البته عشق.