مورّخان نوشتهاند که جابربنعبداللهانصاری، همراه عطیه عوفی در همان اولین اربعین پس از عاشورا به زیارت امامحسین (ع) موفقشدند. جابر که آن هنگام نابینا شده بود، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گامهای کوچک برداشت تا سر مزار حسینبنعلی (ع) آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت: «حَبیبٌ لا یُجیب حَبیبَهُ...» آنگاه زیارتی خواند و رو به سایر شهداء کرد و آنان را هم زیارت نمود. سیّد محمدعلی قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیّدالشهداء، راهپیمایی اربعین را سنت و رفتار مداومِ شیعیان از زمان ائمه دانسته که در زمان بنیامیه و بنیعباس نیز به این حرکت پایبند بودهاند. گفته شده است پس از دوره شیخ انصاری این سنت فراموش شده بود و محدث نوری آنرا احیا کرد. نویسنده کتاب «أدَبُالطّفّ» در گزارشی از مراسم اربعین در کربلا، اجتماع در این مراسم را به اجتماع مسلمانان در مکه تشبیه و به حضور هیئتهای عزاداری در آن اشاره کرده که برخی به ترکی، عربی، فارسی و اردو مرثیه میخواندهاند. این کتاب در سال ۱۳۴۶ شمس (۱۳۸۸ ق/۱۹۶۷ م) منتشر شده و نویسنده آن، جمیعت راهپیمایان اربعین را بیش از یک میلیون نفر تخمین زده است. در اواخر قرن ۱۴ قمری حزب بعث عراق، با برگزاری مراسم راهپیمایی اربعین مخالفت کرد و گاه با راهپیماییکنندگان با خشونت رفتار میشد که موجب کمرونق شدن این مراسم گردید. این مخالفت در سال ۱۹۷۷ میلادی با تیراندازی به زائران در نزدیکی کربلا به اوج رسید. اما با وجود ممنوعیت راهپیمایی اربعین برخی شیعیان مخفیانه خود را در روز اربعین به کربلا میرسانند