"مانیا" در دبیرستان درس می خواند. به طور اتفاقی مورد توجه یکی از دبیران قرار می گیرد و دلبستگی ای میان آنان به وجود می آید. این امر "بهنام" را که مانیا را در حد پرستش دوست دارد دیوانه می کند تا جایی که تصمیم می گیرد از کشور خارج شود. پس از مدتی مانیا با شخص دیگری به نام "آرش" ازدواج می کند. و از او صاحب فرزندی می شود، اما آرش که مبتلا به بیماری قلبی است پس از مدتی سکته می کند و می میرد. بهنام که از کشور خارج شده از مانیا خواستگاری می کند و پس از طی اتفاقاتی مانیا و بهنام زندگی مشترکی را با یک دیگر آغاز می کنند.