امروزه همهجا از سیاست رهاییبخش سخن میگویند، مسئلهی اساسی شاید رهانیدنِ خودِ سیاست باشد. آلن بدیو در این کتاب، که نام «فراسیاست» بر آن گذاشته است، میکوشد مفهوم سیاست را در مقام یکی از شروط اصلی فلسفه بازسازی کند. «فراسیاست» نه به معنای فرا رفتن و برگذشتن از سیاست، بلکه برعکس به معنای مشروط کردن دوبارهی تفکر به دستاوردهای واقعی آن و سازمان دادن فلسفه حول مصادیقی از سیاست است که واقعاً نسبت به وضع موجود ناهمگون باشند. بدیو از درِ مخالفت با انواع علوم و فلسفههای سیاسی درمیآید که سیاست را به ابژهی تأمل و طبقهبندی تقلیل دادهاند و در مقولاتی چون اجماع و مدیریت افکار عمومی خلاصه کردهاند. او در عوض تمرکز خود را بر پرسش از امکان «سیاست حقیقت» میگذارد و بر این اساس، در کنار بررسی مجدد مفاهیمی چون دموکراسی و عدالت، به بازخوانی انتقادی یا همدلانهی بعضی از آثار معاصرانش میپردازد، از جمله بازخوانی مسئلهی سوژه در کار آلتوسر، تاریخ کارگران به روایت رانسیر و پروژهی سیاسی رفیق همرزمش سیلون لازاروس.