سنجاب کوچولو بقچه ی کوچکی برداشت، توی آشپزخانه رفت و دو تیکه نان، چند فندق، چند گردو و چند بلوط درون بقچه گذاشت. بقچه را گره زد و چوبی به بقچه بست و آن را بر روی شانه ی خود گذاشت و از لانه ی خود خارج شد و یواش یواش از این جنگل به جنگل دیگری رفت. چند ساعت بعد مامان سنجابه از خواب بیدار شد. درون یک سینی برای سنجاب کوچولو لقمه ی کره عسل درست کرد. در یک لیوان هم شیر ریخت و به سمت اتاق سنجاب کوچولو رفت تا سنجاب کوچولو را خوشحال کند و دیگر ناراحت نباشد. در اتاق سنجاب کوچولو را که باز کرد ناگهان جیغ بلندی کشید.