نظریهپردازان مختلف از قرن نوزده تا پیش از شکلگیری عکاسی دیجیتال، دربارهی عکسها و عکاسی بهگونهای میاندیشیدند که نمیشد تأکید بر وجه رئالیستی و سندیت تاریخی را به این راحتیها از آنها زدود. بنیامین، کراکوئر، بازن، فلوسر، بارت، سانتاگ و ... عموما سعی در کنکاش عکسها در مقام یکی از جلوههایی از واقعیت داشتند که تا پیش از ظهور و اختراع عکاسی، چنین ابزار قابل استنادی وجود نداشته است. حتی فیلم آگراندیسمان ساختهی میکلآنجلو آنتونیونی نیز مسئلهاش بر سر انکار حقیقت عکاسانه نیست، بلکه مسئله تراکم و تکثر حقیقت در ثبت و ضبط یک تصویر است. اما همهی این بحثها با ورود عکاسی دیجیتال و توان فوری مخدوش کردن حقیقت، با چالش بزرگی روبرو شدهاند که دیگر نه بحث واقعیت موجود در قاب، بلکه عدم وجود آن است! اینکه چهطور یک عکس از یک وضعیت، دیگر عکسی از آن وضعیت نیست، اغتشاشی در تصور ما از عکاسی به مثابهی هنر ثبت واقعیت است. کتاب «عکاسی و فلسفه: مقالاتی در باب ماهیت تصویر عکاسی» مجموعهای از مقالههای مهم دوران ماست که به عکاسی در دوران اخیر میپردازند؛ عکاسی در زمانهی وفور دوربینهای دیجیتال و دوربینهای موبایل که میتوانند در لحظه ارتباط تصویری که ثبت میکنند را با آنچه ثبت کردهاند، قطع کنند و درعینحال در لحظه امکان تکثیرشدن دارند. عکاسی و فلسفه نوشتهی اسکات والدن، با نگریستن به این هنر در اکنون در جریان قرن بیستویکمی، سعی دارد از نو به رابطهی همواره ناپایدار حقیقت و دروغ در عکاسی بپردازد. این کتاب راهیست برای بازشناسی و بازتعریف عکس و عکاسی و نسبتی که در دوران دیجیتال با دیگر هنرهای تصویری پیدا کرده است.