در نقش روزافزونِ طبقهٔ متوسط در ایران از دههٔ 1290 تا دههٔ 1340 تردیدی نیست و با اینهمه تکوین این طبقه نه محتوم بود و نه سرنوشت. عوامل متعددی را باید مدّ نظر قرار داد تا بتوان هم روایتِ کاملی از فراز این گروه در این دوره بهدست داد و هم فرودِ وی در ادوارِ بعدی. تغییر شرایط بینالمللیِ ایران و تغییر سلطنت در آغاز قرن چهاردهم نخبگان علمی کشور را به مقامِ کارگزار اصلیِ تولید اجتماعی و فرهنگی حکومت جدید تبدیل کرد. نخبگانی که تغییر شرایط اسفناک کشور را منوط به انجام اصلاحاتی میدانستند که علم مدرن کلید گشودنِ باب آن بود. از این رو، علم هم ابزاری راهبردی شد در شکلدهی به جامعۀ مدرن ایرانی و هم عنصری مهم در گفتمانِ در حالِ تکوینِ ملّیگرایی. مدّعای کتابِ حاضر آن است که شکلگیری و تأثیرگذاریِ طبقهٔ متوسط، مدیون موفقیتی است که این گروه اجتماعی در هدایت این هر دو کارکرد برای علم بهدست آورد و همزمان موفقیتش در گرد آوردنِ سرمایهای اقتصادی که با تکمیل سرمایهٔ فرهنگیاش، موجبات استقلالش را از دولت فراهم آورد.