داستان حاضر در زمان و مکانی نامعلوم اتفاق میافتد و در دورهی داستانهای علمی تخیلی جای میگیرد. داستان، از آیندهای خبر میدهد که برنامههای مهندسی اجتماعی، کار را به جایی کشانده که در نتیجهی دستکاریهای بشر حتی طبیعت نیز به کالایی بیخطر، بیضرر، بیبو و بیخاصیت تبدیل شده است. اما این اثر به تصریح مترجم: "اثری سیاهبینانه نیست که تنها نسبت به پیآمد دخالتهای بشر در جهان هستی و در طبیعت هشدار بدهد. پیام کتاب را میتوان در ستایش نوجوانی و تاکید بر اهمیت آن در مراحل رشد انسان خلاصه کرد: به نوجوانان باید فرصت داد تا هم مفروضات را یاد بگیرند و هم مستقیما تجربه کنند: صرفا به خاطر سپردن مقداری محفوظات برای تکمیل شخصیت فرد کافی نیست". مترجم همچنین خاطرنشان میسازد: "با معیارهای جهان واقعی، رفتار و افکاری که در کتاب خواهید خواند شاید از پسری دوازدهساله بعید بنماید. اما باید توجه داشت در آن جامعهی مهندسیساز، افراد به سرعت به سن رشد میرسند و پس از دوازدهسالگی دیگر ذکری از سن آنها نمیرود تا وقتی که بیمصرف شده باشند و، طبق دستورالعمل، "مرخص" شوند. مهم این است که جوناس، قهرمان داستان، هرچه بیشتر (مانند رابینسون کروزو) دست به اکتشاف در جهان میزند، از خاطراتی که به او منتقل کردهاند بینیازتر میشود. به بیان دیگر، خود را از انبار خاطره بودن میرهاند تا مستقیما به حس و درک برسد".