فوکویاما دیرتر از منتقدان، اما زودتر از هممسلکان لیبرال خود پی به اهمیت هویت در سیاست برده است. منتهی باید توجه کرد که او همچنان از منظر یک مؤمن به لیبرال دموکراسی به موضوع نگاه میکند و قویاً معتقد است لیبرال دموکراسی میتواند و باید برای مسأله هویت و به تعبیر فنیتر سیاست هویت چارهای بیندیشد. از نظر او راه چاره آن است که جریان چپ و لیبرال مثل دهههای گذشته هویتهای کلان طبقاتی را نمایندگی کنند. یعنی چپ نماینده قشر کارگر و لیبرالها نماینده طرفداران اقتصاد آزاد باشد. در این صورت هویتهای خُرد مذهبی، قومی، جنسیتی و غیره اثرگذاری خود را تا حد زیادی از دست خواهند داد. بنابراین منظور وی از بازگشت سوسیالیسم آن است که سوسیالیستها دوباره نماینده هویت کارگران شوند، نه آنکه بر طبل هویتهای فردی، مهاجرتی، قومیتی، جنسیتی و زبانی بکوبند. فوکویاما از راستها یا لیبرالها هم میخواهد در قوانین اعطای تابعیت و شهروندی تجدیدنظر کرده، آموزش زبان رسمی به مهاجران را جدی بگیرند. این کتاب رویکردهای فوکپویاما را با دقت بررسی میکند