کتاب حاضر، داستان پسری است به نام مَت که یک شبه میلیونر شده است. «مَت تازه صبحانه اش را تمام کرده بود که مادرش صدایش کرد و گفت: «مت، نامه داری » و پاکت نامه ای را روی میز آشپزخانه انداخت و برای جواب دادن به تلفن به سمت سرسرا رفت. مَت پاکت را باز کرد و نامه را بیرون آورد. چکی به مبلغ یک میلیون و دویست و بیست هزار پوند ضمیمۀ نامه بود.» درون نامه نوشته شده بود: «می دانم که دریافت چکی به این مبلغ تعجب آور است. شاید بهتر باشد شما و مادرتان لطف کنید و به دفتر من مراجعه کنید تا مسئله را برایتان توضیح بدهم...»