هزار و یک شب، یکی از متون ادبی چند ملیتی است که زنان در آن نقشی فعال و پر رنگ دارند. قهرمان قصهها زنی با تدبیر و باهوشیار است که با نقل قصههایی هوشمندانه ، پادشاهی خودکامه و مستبد را به پایگاه خودآگاهی میرساند. هزار و یک شب نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار شهرت یافته و نام قدیم آن «هزار افسان» بوده است. نخستین ترجمه هزار و یک شب به زبانهای اروپایی در قرن شانزدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی بوده است.
حکایت عجوزک و عیاران که چون از ایرانیان یاد میشـود ایشان «عجم» یعنی گنگ نامیده میشوند و چون از عبریان بیاورد، ایشان هم بار منفی به خود میگیرند! در یکی از قصه ها مردی پارسی یک اسب پرنده اختراع میکند که یکی از شروط پادشاهی است در اینکه دختر خود را مثلاً با چنان شرطی به آن مرد به زناشویی خواهد داد. اما وقتی مرد سازندهی اسب پرنده به درگاه میرسد، تصویری چنان زشت و نکبت از وی ترسیم میشود که من و شما هم نمیخواهیم چنان تصویری را به ذهن خود راه بدهیم. در حکایتی دیگر بازرگانی پارسی (عجم!) کارش فریب دادن و ربودن جوانان خام بغداد است برای بردن ایشان به جستن الماس و… طبعاً نابودی ایشان که مشروح آن در خود کتاب باید خوانده شود. آنچه در قصههای هزار و یک شب مهم است همانا اصل و ذات روایت گری است که ذهن و خیال خواننده را جذب خود میکند که یعنی بیا همراه خیالپردازیهایم با من همسفر شو.