کار «جاپ» پرتاب چاقو به صورت نمایشی بود. یکبار که به دیدن او رفته بودم، میگفت من در کارم باید مردم را راضی نگه دارم، آنها دوست دارند کارهایی را از من ببینند که مثل نمایش رومیها خطر مرگ داشته باشد. پرتابهای او واقعا ماهرانه و دقیق بود. جاپ دوست داشت یک آدم زنده روی صحنه باشد و چاقوها را به سمت او پرتاب کند. من کارگری روزمزد بودم که فقط شکمم را سیر میکردم. با جاپ به محل برگزاری نمایش رفتیم، در اتاق گریم او پیشنهاد کار پرتاب چاقو به سمت من را داد و من پذیرفتم. موقع اجرا، استرس عجیبی داشتم، اما او تمام چاقوها را در اطراف بدن من بدون هیچ آسیبی پرتاب کرده بود و تماشاچیها با شور زیادی تشویقمان میکردند و از آن پس ما با هم با حقوق مناسب همکار شدیم. مجموعة حاضر مشتمل بر داستانهای کوتاهی تحت عنوان مرد و چاقوها، یادداشتهای بن، اعتراف، در درة نعرههای تندرگون، دانیل عادل و... است. داستان ذکر شده «مرد و چاقوها» نام دارد.