«هوما» مکانی خیالی است که مردم آن، جهان را محدود به مرزهای سرزمین کوچک خود میدانستند و آداب و رسوم و فرهنگ خاص خود را داشتند. آنها سرگرم زندگی خود بودند که ورود ناگهانی یک غریبه پایههای جهانبینی و باورهایشان را لرزاند و آنان را از وجود جهانی پهناور و تمدنی درخشان آگاه و زندگیهایشان را دگرگون ساخت. آن مردم از آنچه در مورد این تمدن بزرگ شنیدند به هیجان آمدند و چنان شیفتهاش شدند که راه تقلید را در پیش گرفتند. اما هیچکدام نمیدانستند که نزاعها، سوء تعبیرها و باورهایی که در طول قرنها شکل میگیرد، چه سرنوشتی برایشان به دنبال دارد. نویسنده در این اثر با زبانی کنایی و نمادین به بیان سرگذشت مردم جامعهای ابتدایی در مواجهه با تمدنی عظیم پرداخته و اثراتی که این مواجهه در طول قرنها بر آنان میگذارد را توصیف کرده است.