«دو سنگ یکی کهربا» یک رمان دو جلدی به قلم «فرشته تات شهدوست» است که نشر آراسبان، آن را در هزار و دویست و چهل صفحه منتشر کرده است.
این قصه، قصهی کهرباست و با گم شدن او، داستان دچار آشوب و به هم ریختگی میشود. کهربا گم میشود و کیاراد، که نامزد سابق او بود، به شکل غیرمنتظرهای باز میگردد و بازگشتش، همه چیز را دچار تلاطم میکند. اما «دو سنگ یکی کهربا» به قلم فرشته تات شهدوست، فقط متعلق به آنها نیست، بلکه به کامران شمس، احساسات، روحیات، عواطف و تصمیمات او نیز به طور مفصل میپردازد و نویسنده آنها را آن قدر ملموس شرح میدهد که مخاطب، برای کامران دل میسوزاند و با هر قدم که در قصه پیش میرود، نگران به سرنوشت او چشم میدوزد.
اما کامران کیست و چه نقشی در زندگی کهربا دارد؟ تقریبا تمام زندگی کهربا به وجود کامران وابسته بوده است و او همه چیز کهرباست. کامران مغرور، اما مهربان، در ظاهر سخت و همانقدر هم سختکوش، و جوانی با عزت نفس است که در طول تمام سالهایی که کهربا را میشناخته، از او همچون خواهرش مراقبت کرده است. هر چند که کهربا خواهر تنی کامران نیست، اما او همچون یک کوه، پشت کهربا ایستاده و از وی حمایت کرده است. روزی روزگاری مادر کهربا، در اثر اشتباهی، هووی مادر کامران میشود، اما تقدیر او را به سمت بیماری و مرگ هدایت میکند و زن، قبل از مرگش، کهربای سه ساله را به کامران که پسر بزرگ این خانواده است و مادرش میسپارد. حالا اما احساسات جدیدی در دل کامران به جوش و خروش افتاده و در «دو سنگ یکی کهربا»، جدال عشق و ذهنیت و شرف را شاهد هستیم.