این کتاب دربرگیرندهٔ نمایشنامههای مرغابیِ وحشی، رُسْمِرسْهُلْم، بانویِ دریایی و هِددا گابلِر است. مرغابی وحشی از گیراترین و تکاندهندهترین کارهای ایبسن است. ایبسن که در نمایشنامهٔ پیشین خود ـ «دشمن مردم» ـ دکتر سْتُکمانِ سادهدلِ پرشورِ آرمانگرا را میآفریند که پهلوانانه درراه پیروزی راستی در برابر همهٔ دستگاه زر و زور میایستد، در این نمایشنامه سنگ خود را با آرمانگراییِ دوآتشهٔ پادرهوا وامیکَند. او سپس در رُسْمِرسْهُلْم به گرفتاریهای سترگ آدمی در راهِ بندگسلی و آزادگی و وارستگی و جایگاهِ خودفریبی و گناه در زندگی میپردازد. این نمایشنامه’ واپسین نمایشنامهٔ اجتماعی و سیاسی ایبسن است و بهگونهای نمایشگر سرخوردگی او از چپ و راستِ آن زمانِ آبوخاکش نروژ که، از نگاه او، قدرتطلبی’ هر دو سو را تباه کرده بود. بانوی دریایی سومین نمایشنامهٔ این کتاب، به زندگی زناشویی و پیچیدگیهای پیوند زن و شوی میپردازد. هنر ایبسن اینجا ژرفای روانشناسانهٔ بسیاری مییابد و او با پرداختن به مفاهیمی چون وفاداری، بیوفایی، پیمانِ گفتاری و پیمانِ نوشتاری، آزادی و مسئولیت، در پیِ گرهگشایی از پرسمانهای کهنه به شیوهای نوست. در هددا گابلِر ایبسن به زندگی زنِ جوان زیبای تیمسارزادهای میپردازد که جای خود را در زندگی از دست داده و از یافتن جای تازهای در آن برای خود ناتوان است. او که دل و دلاوری آن را ندارد که به خواست و دریافت خود گوش سپارد و آنگونه زندگی کند که دلش میخواهد، از هر سو به تنگنا میافتد و به زندگی خود پایان میدهد. ایبسن به خزانِ زندگی خود میرسد.