صحنه ی اول : سن تاریک است (شب است) نور یک چراغ به آرامی از طرف چپ سن راه می افتد، گندم را دید می زند و بعدش رو کپه ی کاه می خزد. آنرا هم دور می زند و بعدش روی آن جا می کند. در خود خرمن جا سکوت حکمفرما است، ولی صدای سگهای ده که همان بغل گوش خرمن جا است با حدت شنیده می شود و همراه آن صدای شبگردی که در ده گشت می زند بگوش می رسد: شبگرد: هـ. . .ا . . . هـ. . . .و. . . هـ . . . . ای . . . .ی آنجا، روی کپه ی کاه زیر یک پلاس پاره با رنگ سیاه مردی خفته است ... کم کم جان می گیرد و بعد از کمی ، پلاس را کنار می زند و سر راست می گیرد.