در این کتاب پردامنه، یکی از معتبرترین مورخینِ فرهنگیِ روزگارِ ما به پرسش عمدهای دربارۀ تجربۀ انسانی میپردازد و تلاش دارد تا آن را به شیوۀ «علمی» فهم کند. بروس مازلیش در این کتاب دستاوردها، ناکامیها و امکانات علوم انسانی را در نظر میگیرد، عرصهای که او تعریف گستردهای از آن به دست میدهد تا شامل علوم اجتماعی، ادبیات، روانشناسی، و مطالعات هرمنوتیکی باشد. مازلیش بر اساس آثار مورخین و فیلسوفانِ پیشین ترکیبِ نو و بدیع و پرباری از سرشت و معنای علوم انسانی عرضه میکند. نویسنده با آغاز از گذشتۀ دوردستِ انسان، ضمن گذر از "عصر اکتشاف" به زمان حاضر، آن دانشی را به بحث میگذارد که علوم انسانی داعیهدارِ آن است. او آرمانهای اثباتگراییِ الگو گرفته از علوم طبیعی را در کنار گرایشهای تعبیریِ ناگزیر، بهدقت وارسی میکند. مازلیش در جریانِ تحلیل روشِ علمی و جامعۀ علمی، نقشهایی را که اینها در علوم انسانی میتوانند یا بایستی ایفا کنند میکاود. رویکرد بروس مازلیش آشکارا میانرشتهای است و بحث را به موضوعاتی از جامعۀ مدنی گرفته تا جهانیشدن و برهمکُنشِ انسانها و ماشینها میکشاند تا به مبحث فکربرانگیزِ «آگاهی تاریخی» راه بَرَد.