ماهمنیر و خوبچهره داستانی است متاخر از گنجینۀ ادب غنایی فارسی در شبه قارۀ هند و روایت دلباختگی ماهمنیر،فرزند عربشاه، به خوبچهره،دختر ابونصر بازرگان است که داستانپردازی ناشناس آن را به زبانی ساده،نگاشته است. در این روایت عاشقانه هفت داستان مستقل نیز از زبان ماهمنیر و خوبچهره خطاب به یکدیگر نقل شده که شامل مضامینی چون جوانمردی ،وفاداری در عشق و نکوهش مکر زنان است. متن این داستان تاکنون در ادب فارسی ناشناخته مانده بود،اینک با مقابلۀ دو نسخه تصحیح شده و در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
چکیده روایت : پادشاهی به نام عربشاه،از غم فرزند،به دعای پیرمرادبخش،سرانجام صاحب پسری به نام ماهمنیر میشود. همزمان،ابونصر بازرگان نیز در همان ولایت، به دعای هما پیر صاحب دختری به نام خوبچهره را در بغل میگیرد. ماهمنیر،پس از مدتی تحصیل نزد پیر،به دیدار والدین میرود،اما در راه با مشاهدۀ خوبچهره ، دلباختۀ او میشود و به دستیاری خوبلقا،پسر پیر،و مادرش،با خوبچهره در منزلی به بزم مینشیند. مدتی بعد،ابونصر دختر را با خود به سفر میبرد،اما خوبچهره در دریا ناپدید میشود و در اقلیمی دیگر با پادشاه آنجا دیدار کرده و به سبب اشتیاق پادشاه ،نزد او میماند.