امروز نهار را در منزل حاکم اوستاوند دعوت داریم که در هتل دویل است. یک ربع بعدازظهر با جناب اشرف صدراعظم و وزیر دربار به کالسکه نشسته، رفتیم؛ سایر ملتزمین هم که دعوت داشتند، آمدند. مجلس مفصلی بود. بعد از آن که نهار خورده شد، آمدیم در بالکن عمارت که نگاه به خیابان می کرد، قدری ایستادیم. مردم از پایین هورا می کشیدند و تعارف می کردند، ما هم جواب می دادیم. بعد از ساعتی سوار شده آمدیم منزل. امروز هوا خیلی گرم است. اسمعیل خان و آق سید حسین را فرستادیم کنار دریا قدری گوش ماهی جمع کردند، آوردند، دادیم قاب عکس درست کنند. تا غروب در بالکن گردش می کردیم. شخصی چند دوربین آورده بود ابتیاع نماییم، فرمودیم نگاه دارد تا از مهمانی برگشته، دیدم دوربین های بدی نبود. یکی را پیشکش کرد و یکی هم ابتیاع نمودیم. یک زن نقاشی آمده، طرح صورت ما را کشیده و قرار شد که چند روز عصرها بیاید، به قدر نیم ساعتی صورت ما رابکشد. نیم ساعت از شب گذشته، دوباره در بالکن قدری گردش کردیم، ساعت هشت بعدازظهر، شام صرف کرده، استراحت کردیم.