صومعه پارم رمانی از استندال است که در سال 1839 منتشر شد روایتگر داستان یک نجیب زاده ایتالیایی در دوران ناپلئونی و بعد از آن ، که مورد تحسین بالزاک، تولستوی ، آندره ژید، دی لمپدوسا و هنری جیمز قرار گرفت. همچنین این این رمان برای اپرا ، فیلم و تلویزیون استفاده شده است. فابریزیو دل دونگو که از اشراف جوان و ایتالیایی است ، مصمم است که از دستور پدر راست گرای خود سرپیچی کند و برای جنگ برای ناپلئون به میدان برود. او در نبرد واترلو ، آماده و در عین حال پر از شور و شوق جنگ و جلال ظاهر می شود. سرانجام با توجه به توصیه ها ، فابریزیو به میلان باز میگردد.. .در بازگشت چون پدرخوانده اش مارکی دل دونگو، او را از قصر می راند به نزد عمه اش در پارم پناه می برد. در واقع، ژینای بسیار زیبا که بیوه مانده است، با دوک دو سانسورینا ی پیر ازدواج کرده است و زینت دربار کوچک پارم است. فابریس جوان، اکنون که راه افتخار نظامی به رویش بسته شده است، در چنین محیطی، برای معاضدت جاه پرستی عمه اش، آماده پیش گرفتن راه کشیشی می شود و معاون اسقف پیر می گردد. اما، روحیه پر هیاهوی او، که هدفی حقیقی ندارد، او را به عشقهای پرحادثه و زودگذر می کشاند …