آقاى رحمانى من شعرهاى شما را بارها در مطبوعات این شهر خوانده ام. اول دفعه قطعه «شب تاب» را که براى من خواندید، من نسبت به احساسات لطیف شما تحریک شدم.
آن چیزهایى که در زندگى هست و در شعر دیگران سایه اى از خود نشان مى دهد، در شعر شما بى پرده اند. اگر این جرأت را دیگران نپسندند براى شما عیب نیست!
ولى من نمى خواهم براى اشعار شما مقدمه نوشته باشم، دیوان شعر وقتى که مطالب قابل تفسیر وتوضیح نداشت شاید چندان محتاج به مقدمه نباشد. خود اشعار مقدمه ورود وتأثیر در فکر و روح دیگران است. از اینکه اشعار شما به بهانه اوزانى آزاد، وزن را از دست نداده و دست به شلوغى نزده است، قابل این است که گفته شود: تجدد در شعرهاى شما با متانت انجام گرفته است! اگر در معنى تند رفته اید، در اداى معنى دچار تندورى هایى که دیگران شده اند نشده اید!