مجموعه داستان وقتی کلاغها میرقصند از هشت داستان کوتاه تشکیل شده است. زمینه اصلی داستانها اجتماعی است. داستانها در فضایی وهمآلود شکل میگیرند و با تغییرات محسوسی که در هر داستان رخ میدهد ذهن خواننده درگیر موضوعات اصلی میشود. شخصیتهای داستانی این کتاب همواره با کابوسهایی درگیرند که از درون شخصیت آنان برخاسته است: «دستکش دستم میکنم تا مبادا جاهای دیگر بدنم هم اینطور بشود. گاهی اوقات روی صندلی خوابم میبرد و وقتی بیدار میشوم میبینم دستکشها خالی خالیاند. وقتی پاییز میرسد اوضاع بهتر میشود میتوانم روبهروی تیغه نوری که از سقف گلخانه میآید پایین بنشینم و به رنگ گلها نگاه کنم که چقدر زیر این نور بی حال شگفت انگیز به نظر میرسند. آن وقت یادم میرود که دستهایم از توی دستکش ریختهاند بیرون.» «مریم فرهادی» متولد١٣٦٧ پیش از این کتاب «کفترباز» را در سال ١٣٨٨ منتشر کرده و حالا با این کتاب قصد دارد وقایع متوهم و در عین حال واقعی را به تصویر کشد.