بیش از سی سال است که یکی از دغدغه های فکری و ذهنی من موضوع زنان و به خصوص بازخوانی نقش و جایگاه آنان در تاریخ پر فراز و نشیب ایران است. در این راستا به توفیق الهی تاکنون چندین دفتر مستقل چاپ و منتشر کرده و چندین دفتر دیگر نیز در دست تدوین و تألیف است. یکی از «مشغولیات» من هنگام خواندن هر متن و کتاب تاریخی، توجه به «نسوانیات» آن است. معمولاً در تکه کاغذی کوچک و یا حتی در حاشیه کتابهایی که می خوانم، هر مطلبی که به نوعی به زنان ربط داشته باشد را یادداشت می کنم. مطالبی از دوران ماقبل تاریخ و ایران باستان تا ورود اسلام به ایران شروع می شوند، و تا تاریخ میانه و البته تاریخ معاصر ایران ادامه پیدا کرده و حتی فرضاً نظریات فردوسی، نظامی گنجوی، مولوی، ملاصدرا، فایز دشتی، نظامی، کارل مارکس و فردریش انگلس درباب خانواده و زنان و مواضع فردریش نیچه درباره زنان را نیز شامل می شود! این مطالب چنان پراکنده، غیرمنظم، تحلیل ناشده و غیرمرتبط با هم هستند که تا سالها نمی دانستم چه کاری با آنها باید کرد و برای مطالعات من به چه کاری می آیند!