کتاب سلطه ی تاریکی روایتی از زندگی مرد جوانی است که خداوند برای زندگی هیچ نعمتی را از او دریغ نکرده است، اما او از راه راست خارج می شود و به تحریک مادرش سعی در تصاحب اموال ارباب خود دارد. هر چند پدر خدا ترسش تلاش می کند او را به راه بیاورد و از این کار باز دارد، اما حرص و طمع چنان کورش کرده که برای دست یافتن به آن به انواع پلیدی ها دست می زند. سرانجام دست تقدیر وی را به پشیمانی و توبه وا می دارد. مضمون اصلی «سلطه ی تاریکی» همین اقرار به گناه و پشیمانی از گذشته است. تالستوی در «سلطه ی تاریکی» با زیرکی پیشرفت ویرانگر سرمایه داری را در دهی دورافتاده نشان می دهد و تقابل آن را با ارزش های سنتی و کهن جامعه به خوبی آشکار می سازد. اجرای این نمایش نامه در روسیه واقعه ی مهمی به شمار آمد و به سرعت به زبان های دیگر ترجمه و در بیشتر کشورهای اروپایی اجرا شد. عده ای از منتقدان «سلطه ی تاریکی» را در حد و اندازه ی نمایش نامه های شکسپیر ارزیابی کرده اند.