نازخاتون: تو خیال میکنی چنان دردانه بار آمدم که طاقت کشیده را ندارم؟ نه! هزاردفعه خوردم، اما نه از همبالین! نه از تکیهگاهی که اگه باشه همه چی هست؛ اگه نباشه هیچی نیست. من تو آبادی شما و همهی آبادیهای دوروبر، شبها و روزها صدای سیلی شنیدم که مردها به صورت زنها میزنن، بابات هم میزد! همسایهمان میزد! همسایهها همه سیلیزن بودن، زنها همه سیلیخور! سیلی اول که تو گونهی زن خورد، شروع خوردن و دم بالا نیاوردنه. سیلی اول جهنم آخره. تف به اون روش بیاد که سیلی اول رو زد. تف به روی اونی که خورد. هر کی اولی را تاب آورد، دیگه باید چوب و مشت و لقد و ترکه و شلاق و بچه سقط کردن، علیل شدن و همای سیاه روزیاش رو تحمل کنه.