اصل رانۀ مرگ، به منزلۀ یکی از مغفولترین فرضیههای فرویدی در گفتمان جریان غالب روانکاوی، چه جایگاهی در منظومۀ نظری فروید دارد؟ پیوند این اصل با اجزا و مفاهیم متعارفتر نظریۀ روانکاوی، از اگو و اضطراب گرفته تا سوپراگو و خودشیفتگی، و نقش آن در سیر فکری اندیشههای فروید چیست؟ سرشتِ بیگانگی آغازینِ سوژۀ انسانی چه نسبتی با رانۀ مرگ و چه دلالتهایی برای فهم پیوند مقولات سهگانۀ هستی-معرفتشناختی نظریۀ لکانی دارد؟ تضمنهای متافیزیکیِ فراروانشناسی فرویدی چیست و تفسیرهای لکانی از آنها به چه پیامدهای نظریای میانجامد؟ میل و مرگ به کاوش در پرسشهایی از این دست میپردازد. کتاب با ارجاعهای جابهجا به نص آثار فروید و لکان، و نشاندن عناصر پراکندۀ نظریههای این دو در قابی یکپارچه، سودای آن را دارد که نشان دهد چگونه میتوان با بهرهگیری از تأویلهای نوآورانۀ لکان از مضامین فرویدی، اجزای بهظاهر پراکندۀ نظریۀ روانکاوی را در رهیافتی خاص، که گرانیگاهش مفهوم رانۀ مرگ است، از نو صورتبندی کرد. زبان روان و طرح آسانیاب و روشنی که سیر استدلالی مؤلف در چهارچوب آن پیش میرود از یکسو زمینه را برای آشناییِ مخاطب نامأنوس با نظریۀ روانکاوی فراهم آورده، و از سوی دیگر سبب شده تا اشارات فراروانشناختی این اثر در بازتفسیر رانۀ مرگ در پهنۀ اندیشۀ لکانی، به فهمی پرمایه و ثمربخش از روانکاوی فرویدی یاری رساند.