برای بانی موریسونِ هشت ساله، مادر فرشتۀ آرامشبخشی است که بدون او هیچچیز زنده یا واقعی نیست. برای برادر بزرگش رابرت، مادر کسی است که او، بهعنوان فرزند بزرگ، باید مواظبش باشد، بهویژه در گیرودار آنفلوانزای اسپانیایی سال 1918 که شهر کوچک آنها را درمینوردد. برای جیمز موریسون، همسرش الیزابت کانون زندگیای است که بدون او از هم فرومیپاشد... . ویلیام مکسول از نگاه این شخصیتها تصویر پراحساسی میآفریند از خانوادهای آمریکایی در دوران شیوع یک بیماری همهگیر و از زن پیچیدهای که ستون احساسی و عاطفی خانواده را تشکیل میدهد. «همچون پرستوها آمدند» از انگشتشمار رمانهای ادبیات آمریکاست که همهگیری آنفلوانزای اسپانیایی سال 1918 در آنها نقش پررنگی دارد. این کتاب امروز، پس از گذشت بیش از هشتاد سال از نخستین انتشار، گویی به رویدادهای کنونی زندگی ما میپردازد و با روایت نکتهسنجانه و زیبای روابط و محدودیتهای دورانی دور لایههای زیرین عشق و نیازی را میکاود که در زندگی همهمان جاری است.