«سوفار» داستان شک است. یکجور نوشیدنِ شور آب نردید برای تشنه ماندن به آگاهی و در رمان برای افادهی این مفهوم از آشناییزدایی بهره گرفته شده است. آشناییزدایی در مفاهیمی چون سبک زندگی، نوع عشق، جنس مرگ و روابط ساده اما سخت میان آدمها. شخصیت اصلی داستان زن نویسندهای است که بهطور کاملاً تصادفی با مرد ثروتامندی آشنا میشود و مرد از او میخواهد در ازای دریافت مبلغ چشمگیری داستان زندگیاش را در خانهی قدیمی مرد در نیاوران بنویسد و از همین جا ماجرا آغاز میشود… ماجرایی که همزمان داستان زندگی شخصیت اصلی، نویسنده و داستان زندگی مرد را با تعلیق پیش میبرد.