تعمید»، «علیمردون تفنگتو بردار بریم طهرون»، «آنجا که مروی به ناصرخسرو میرسد»، «آنجا که برجهای آجرپزی است»، «رودهی کوچک»، «رودهی بزرگ»، «دستگاه گوارش»، «یک روز آقای ناظری در رودخانه غرق شد» و «پخشِ زنده» نُه داستان این کتاب را تشکیل میدهند.
عنصر پیونددهندهی نُه داستان «تعمید» حرکت دایرهواریست از تراژدی به کمدی؛ و یا بالعکس. وضعیتهای ساختهشده در این داستانها با همزمان کردن تاهمزمانیها، تردیدهایی میان پوزخندزدن، اندوهگینشدن، خندیدن و یا ترسیدن شکل میدهند و همین مؤلفههای آیرونیک موقعیتها که از طرح جلد کتاب آغاز میشود و تا پایان، تا آخرین داستان، ادامه مییابد، موجب میشود در داستانی شغل کسی پرتاب هرروزهی خود از پنجرهی خانهاش در خیابان باشد و یا در داستانی، مردم شاهد پخش زندهی دزدیدن بزرگترین برج میدان شهر باشند و برای تماشای دزدها هلهله و شادی سر دهند.