جایی از این آسمان بزرگ، دو سیاره به نامهای کورتو و شونتو وجود داشتند. مردم کورتو و شونتو در صلح و صفا زندگی میکردند، تا اینکه دانشمندی از شونتو با وسیلهای که برای دیدن دوردستها اختراع کرده بود، نقشهای از ستارهها درست کرد. اما ستارههای آسمان کورتو با نقشهی دانشمند جور درنمیآمدند. یک جای کار ایراد داشت… راستی، مگر آسمان همهجا شبیه هم نیست؟