نمونه های سه تایی و مشابه این قالب را در هایکو ، موشحات عربی ، نوعی شعر بلوچی و سه گانی های فارسی (نوخسروانی ها) می توان یافت. در سال های اخیر دوستانی در خراسان ، برای پوشاندن کم کاری های خودشان ، برخی را متهم به سرقت ادبی می کنند. من معتقدم ، به جای غُر زدن ، باید برای شناسایی و رشد سه خشتی های خراسان ، تلاش کرد. غُر زدن کاری را حل نمی کند.چه زیباست تماشاى چهرهها، چهرههایى که در آنسوى دیروزها ماندهاند و در خاک غریب و ناشناس جایى آرام خفتهاند. چهرههایى در آوا، چهرههایى در نوا، چهرههایى در شعر.بر آنم چهره ملتى انگار فراموش شده را در شعر بىبدیلشان نشان دهم. مردمانى که وقتى پا در خاک، کلمه، موسیقى و شعرشان مىگذارى، از آن بوى غربت و خون شهیدانى هزار ساله به مشام مىرسد. بوى تبعید، جدایى و مرگ. بوى خونى پیروز که بر علفها چکید تا به رنج و توان آرش حرمت بگذارد. از کُرمانجها مىگویم. در شمال خراسان بزرگ.چنین مردمانىاند در هر گوشه این خاک عزیز که به ما مىآموزند حیات ما جز در تنوع ما نیست. اینکه همه مثل هم نیستیم. و تنوع یعنى تاریخ، سنت، امروز و انسانیت. این هر چهار ظرف چیزى نیست جز ظرفهایى از زمان که براى هیچیک از ما، یکسان نیست. همین امر ضرورت شناخت یکدیگر را بیدار مىکند، و این یعنى معاشر انسان بودن. اما چه دشوار است و چه ضرورى که در قرن احمقانهترین جنگها و ایدئولوژىها، معاشر انسان باشى