وقتی در شاخههای علمی جزئیتری همانند علوم اعصاب یا علوم شناختی سرک میکشیم میبینیم که مشکلات مضاعف میشود. در این علوم همهٔ آنچه به عنوان شواهد علمی میشناسیم از جنس شواهد سرراست و بینالاذهانی موجود در فیزیک و زیستشناسی نیستند. ما تجربیاتی درونی داریم که یا ناچاریم آنها را از دایرهٔ شواهد علمی کنار بگذاریم یا باید آنها را جزء شواهد علمی محسوب کنیم و خود را در شرایطی قرار دهیم که خطر افتادن در دام شبهعلم ما را تهدید کند. اینجاست که این نیاز احساس میشود که برای حفظ تعاریف و قراردادهای- هرچند شکنندهای- که در طول تاریخ فلسفهٔ علم به آن رسیدیم، قدم به قدم و از شاخهٔ علمی به شاخهٔ علمی دیگر، این مفاهیم را بازتعریف و روشن کنیم.
هدف از تألیف این کتاب معرفی مقدماتی برخی از این تفاوتها (میان فلسفهٔ علومی که دغدغهٔ مسائل مرتبط با ذهن را دارند در مقایسه با فلسفهٔ علوم دیگر که تا امروز بیشتر با آن برخورد داشتهایم) خواهد بود.