امروزه پی به این واقعیت بردهاند که طراحی گرافیک به اندازه کاغذی که بر آن چاپ میشود کمدوام و زودگذر نیست. برخی آگهیهای تبلیغاتی، پوسترها، بستهبندیها، نشانهها، کتابها و مجلهها گاهی به عنوان دستاوردهای هنری، تجاری و فنآورانه شاخصی مطرح میشوند که اغلب بیش از اینکه درباره هنرهای زیبا حرف برای گفتن داشته باشند، از دورهها و محیطهای اجتماعی خاص سخن میگویند. بسیاری از نمونههای آثار طراحی گرافیک را همچون اشیای باارزش نگه میدارند و مورد مطالعه قرار میدهند و به آنها صرفا به عنوان کاغذهایی خاطرهانگیز برای پوشاندن دیوارها نگاه نمیشود. اما شگفت اینکه خود آفرینندگان این موارد شاخص، یعنی طراحان گرافیک، معمولاً اهمیت تاریخی این آثار هنری را که در اطرافشان وجود دارند، درک نمیکنند. آنهایی که ادعا میکنند سواد بصری دارند، اغلب وقتی موضوع درک و ارزشیابی چیزهایی پیش میآید که به زبان حرفه خودشان نقش بسته است، از درک و ارزشیابی آن عاجز میمانند. ما به جای جمع کردن انبوهی از آثار گرافیک در یک مجلد که معمولاً باعث میشود شأن طراحی گرافیک در حد یک همهمه بصری تقلیل یابد، در کتاب «سواد طراحی: درک طراحی گرافیک» برآنیم تا نمونههایی از این آثار را مورد بررسی قرار دهیم و اهمیت آنها را در کل تاریخ طراحی گرافیک و فرهنگ عمومی درنظر آوریم. گرچه طراحی گرافیک را میتوان بر اساس عناصر بسیار مهم فرم و سبک تعریف کرد که بنابر ضرورتهای بازار قابل تغییر هستند، اما درک و بررسی یک اثر مجزا میتواند در تعیین اینکه چگونه یک فرد طراح، طراحی گرافیک را به کار میبرد، مفید واقع شود. طراحان گرافیک معمولاً با چشمان مشتاق و حریص انبوه کتابها، مجلات و کتابهای سال طراحی را نگاه میکنند و تصاویرشان را میبلعند، اما باید در عین حال بتوانند ارزش تکتک آثار منحصربهفرد را درک کنند و آنها را به عنوان منبع اطلاعات تاریخی و سرچشمههای معاصری برای دریافت الهام بدانند.