«در شب هر خونی سیاه است» خشونت و بیرحمی جنگ را در قالب داستانی پرکشش اما هولناک با چاشنی عاشقانهای جذاب به تصویر میکشد و پر است از اشارات و تمثیلهای زیبایی که خواننده را به فکر وا میدارد. جدال تاریخی میان شر و خیر اینبار جای خود را به رویارویی بیمعنی سربازانی در دو جبهه داده که نه میتواند هیچ یک را خیر نامید و نه شر. شخصیت اصلی داستان «آلفاناندیایه» و صمیمیترین دوستش «مادمبا» درحالی که هر دو آرزوهایی بزرگ در سر دارند در گرماگرم جنگجهانی اول از کشور خود سنگال به جبهههای جنگ آمدند تا زیر پرچم فرانسه بجنگند. اما اتفاقات تلخ و تکان دهندهی میدان جنگ همهچیز را عوض میکند.