یکی بود، یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. در یک جنگل بزرگ و زیبا، حیوانات به خوبی و خوشی زندگی می کردند. چند سالی بود که آنها جغد دانا را به عنوان حاکم انتخاب کرده بودند. همه از این که او حاکم بود، راضی بودند چون نمی گذاشت به حیوانی ظلم شود. هر وقت بین حیوانات دعوا می شد، پیش جغد می رفتند و جغد هم به درستی و عدالت مشکل آنها را حل می کرد.