اگر بخواهیم دربارهی محتوای کتاب حرف بزنیم باید بگوییم نویسنده آدام گرنت کتابش را دربارهی مزایای شک و فضیلت انجام این کار نوشته است. او معتقد است اشتباه کردن هم لذتبخش است و باید اشتباهاتمان را بپذیریم تا به نسخهی بهتری از خودمان تبدیل شویم. او در طول کتاب از این حرف میزند که نوابغ خلاق تاریخ هیچوقت به یک سری باور خاص وابسته نبودهاند و همواره حاضر بودند در موضع خود تجدیدنظر کنند و خودشان را زیر سؤال ببرند. این دربارهی بهترین رهبران جهان هم صدق میکند، رهبرانی توانستهاند تیمهای نوآور و سازنده را رهبری کنند که همواره با آغوش باز از انتقاد استقبال کردهاند. آدام گرنت معتقد است بازنگری در تفکر در حقیقت یک مهارت است، مهارتی که باید آموزش داده شود. او در بخشهای مختلف کتابش این موضوع را باز میکند، این نویسنده در آغاز کتاب به ایجاد این مهارت در هر فرد میپردازد و توضیح میدهد چرا هرکسی در سطح فردی نیاز دارد بتواند در افکارش بازنگری داشته باشد. در ادامه او از این حرف میزند که چگونه میتوانیم به دیگران کمک کنیم دوباره فکر کنند. این موضوع میتواند در مورد یک همکار، یک مدیر یا هر شخص دیگری باشد و به مهارتی به نام سواد استدلال مربوط میشوند. مرحلهی بعد، بحث بازنگری افکار در سطح اجتماع است و آدام گرنت از کوتاهی دولتها، کسب و کارها و مدارس در گسترش چنین فرهنگی صحبت میکند.