قرائت دین،در واقع همان قرائت متون دینی است و متون دینی را به گونه های متفاوت می توان فهم وتفسیر کردواز همین جاست که دین قرائت های کثیر پیدا می کند.تاریخ دین گواه شکست ناپذیر و غیر قابل معارضه ی این واقعیت است.به نظر ما قرائت رسمی را می توان و باید تفسیر کرد.این دعوی براین مقدمه مسلم استوار گردیده که هرگونه قرائت دینی را می توان نقد کرد و هیچ قرائتی از این اصل عام مستثنی نیست. مفروض ما این است که تنها بانقد قرائت های متفاوتفمی توان قرائت قابل قبول از دین را انتخاب کرد.چنانکه پذیرفتن همین اصل به وضوح نشان می هد که دعوی امکان قرائت های کثیر از متون دینی به معنای تجویز هرج ومرج در کار فهم و تفسیر دین و صحیح دانستن همه ی قرائت ها و دست شستن از استدال نیست.به صورت یک واقعیت،قرائت ها می توانند متعدد باشند،ولی برای دست یافتن به حقیقت ما موظف هستیم هر قرائتی را نقد کنیم و نقطه های ضعف و قوت معانی استدلال قرائت کننده را آشکار گردانیم ومیزان اعتبار قرائت اورا مشخص سازیم.قرائت رسمی از دین را به این سبب نقد می کنیم که این قرائت به صورت آشکاری با بحران جدی مواجه شده واین بحران،هم به پیام رسانی دینی و هم به عقلانیت سیاسی در جامعه ی سخت آسیب زده است.انگیزه ی ما برای نقد این است که با نشان دادن نقطه های ضعف و آسیب های این قرائت گامی در راه تصحیح پیام رسانی دینی و عقلانی سازی سیاست در جامعه برداریم.