ادّعای کتاب حاضر آن است که احزاب چپگرای غربی در قالبی سوسیالیستی وارد قرن بیستم شدند و در قالب «راه سوّم» با گرایشی بازارپسند یا نئولیبرال آن را به پایان رساندند. دگردیسیای که طی دو مرحله صورت پذیرفت: در مرحلهٔ اوّل، آنها از احزابی سوسیالیستی به احزابی اقتصادگرا تبدیل شدند و سپس در مرحلهٔ بعد، با پذیرش اخلاق نئولیبرال از احزابی اقتصادگرا به احزابی ترقیخواه. پرسش کتاب آن است که آیا هنوز احزاب چپگرا میتوانند منافع مردم را سازماندهی کرده و برنامههای سیاسی مشخصی برایناساس ارائه نمایند کتاب حاضر هم اوّلین نمونه در مطالعات احزاب سیاسی است که آنها را همچون نهادهایی متغیّر در نظر میگیرد و هم با قرار دادن کارشناسان حزبی در مرکز این تغییرات و انتخاب زبان به عنوان محمل سیاست، نگاهی مجدد دارد به مسئلهای قدیمیتر در جامعهشناسی دانش، یعنی نقش سیاسی روشنفکران. به این اعتبار، پرسش از توانایی احزاب چپگرای قرن بیستویکم در عهدهدار شدن نمایندگی مردم، در عمل به این پرسش بازمیگردد که آیا تعارضهای عمیق امروزی منجر به ظهور نوع جدیدی از روشنفکران خواهند شد که با استفاده از توانایی واسطهگریشان، صدا را به بیصدایان بازگردانند.