به بیدار دل بنگر این داستان کزین گونه نشنیدی از باستان سه فرزند بودیم زیبای تخت یکی کهتر از ما به آمد به تخت فریدون پس از آزمودن دانش و توانایی پسرانش، سرزمین پادشاهی را بین آنان تقسیم کرد. پسران بزرگ از کار پدر ناخوشنود و نسبت به سهم برادر کوچک خود دچار رشک شدند، تا آنجا که به فکر کشتن او بودند... فریدون چون از اندیشهی پسران آگاه شد، چه باید میکرد؟ چه سرنوشتی در انتظار فرزند دردانهی او بود؟ آیندهی ایران چه میشد؟