«ما میلیونر شدیم.»
تایلر آخرین سکه ای را که در هوا پیچ و تاب می خورد گرفت. کمی سبک ولی بسیار براق بود. گازی به سکه زد ولی با ناراحتی غرغر کنان گفت: «این که شکلات است.» جن شستن را در دهانش گذاشت و با صدای لرزانی گفت: «من فقط می توانم سکه شکلاتی درست کنم. خوشت نمی آید؟»