دوست مرحومِ من نام رمانی از نویسنده اوکراینی، آندری کورکوف است. او در ۲۳ آویل ۱۹۶۱ در لنینگراد اتحاد جماهیر شوروی زاده شد. کورکوف در رمانهایش بهخوبی واقعیتهای بلوک شرق را پس از فروپاشی شوروی تصویر میکند. او درباره انگیزهاش از نوشتن«دوست مرحوم من» میگوید دهه ۹۰ دوران نسبتا غمانگیزی برای جامعه شوروی بود. یعنی زمانی که نبرد مافیاها در خیابانها جریان داشت. احساس ترس حاکم بود. والدینم میترسیدند از خانه خارج شوند و ما را هم حبس کرده بودند. مردم تنها شده بودند و از دیگران درخواست کمک میکردند، اما از اینکه از آنها درخواست کمک شود، میترسیدند. دوستیهای قدیمی از هم پاشید، مردم از هم فاصله گرفتند، بنابراین میخواستم در مورد این نوع تنهایی بنویسم؛ چون تنهایی و عدم دوستی چیزی ضد جامعه شوروی بود. چراکه مردم شوروی بسیار بههم وابسته بودند و دوستی، زمانی که دیگر پول قادر به کاری نبود، میتوانست به تو کمک کند. این اثر از سویی قصه نابودی زندگی شخصی یک جوان سیساله اوکراینی است، اما از منظری دیگر تصویری از وضع اوکراین بعد از فروپاشی شوروی نیز هست و راوی داستان نماد جوانان روشنفکری است که وارث انفعال و بیعملی وضعیت پیشیناند. آنها اگرچه پیشازاین به وضعیت سابق معترض بودهاند، اما در جامعه بعد از فروپاشی تا مغز استخوان گرفتار بیعملی، پوچی و ناامیدیاند. دیوارها فرو ریخته و از بین رفتهاست، اما انفعال و ناامیدی مثل بختکی روی آدمها افتاده و سختجانی میکند: زمانی که دانشجوی انستیتوی زبان بودم، از دوستی با خارجیها کیف میکردم، چون با کلامشان مفهومی متفاوت از زندگی را به دست میآوردم. آنها مثل ما نبودند، مثل قارچ که شبیه جوجهتیغی نیست، مثل درون که شبیه بیرون نیست. برای آنها دوران کودکی و بازیهای متعلق به آن متفاوت از بازیهای ما بود. به من گفته بودند که بازی محبوبی نسل اندر نسل بین کودکانی مرسوم بوده که از حکومت شوراها بیخبر بودند، بازیای که در آن زنجیرهای را میان خود و مثلاً ملکه یا نخستوزیر انگلستان برقرار میکردند. قاعدهی بازی هم به طرز مسخرهای ساده بود: تو پسری را میشناختی که دختری را میشناخت که او هم پسری را میشناخت و همینطور ادامه مییافت تا اینکه زنجیره به فردی میرسید که شخصاً به آشنایی با ملکه یا نخستوزیر نائل آمده بود.